و من به اصل خویش باز می گردم ( بلاگفا!) .
anar-e-sorkh.blogfa.com
و من... و من... شوت نیستم! بلکه تبدیل شدم به ضربه ی دروازه!!!
1. سوم شخص جمع را می نویسم : ما
2. مجهول می گریست را می نویسم: گریه می شود
3. دومین هجای هویت را می نویسم: وی و الگوی هجایی اش را می نویسم: ص م
4. و جناب آقای اوحدی... ؛
جهان به دست تو دادند، تا ثواب کنی
خطا ز سر بنهی، روی در صواب کنی ؛ و من ثواب و صواب را جابه جا نوشتم.
5. نمره: 18.25
نیم ساعت مانده تا بگویند : وقت امتحان تون تموم شده بچه ها... . یک سوال دو نمره ای مانده... آن هم احتمال :( هرچه حساب می کنم دلتا ش منفی در می آید!! یعنی معادله جواب ندارد:( برای سومین بار در چرک نویس سوال را حل می کنم؛ از اشتباهم خنده ام می گیرد! اشتباهی که یک ربع من را معتل کرده است... پانزده تقسیم بر پنج را می نوشتم پنج!! برای همین یک ربع از وقتم رفت! شروع می کنم یک دور برگه را چک کردن... چیزی می بینم که چشمانم گرد می شود! احتمال یک سوال را بزرگ تر از یک در آورده ام!! سه خط راه حل را خط می زنم و نیم خط راه حل درست را سریع می نویسم. سوالات احتمال را با دقتی که از من دور است چک می کنم بلکه چنین جواب های نامعقولی به دست نیاورده باشم... . بعد می روم سر نا معادلات که در امتحان قبلی اشتباه حل کرده بودم... ظاهرا که درست است... با یک نگاه سرسری از نوشتن تابع و مثلثات خیالم راحت می شود... دو تا سوال رسم تابع را هم نگاهی می اندازم و با این استدلال که : دیگر باید خیلی شوت باشم که اشتراک را غلط نوشته باشم ؛ برگه را میدهم به مراقب... پاسخ نامه را طبق معمول چسبانده اند به دیوار حیاط. همه ی جواب ها را درست نوشته ام؛ حتی همه احتمال ها را که نگران شان بودم! اما دو تا اشتراک را غلط گرفته ام!! باورم نمی شود! یعنی من انقدر شوتم؟!!؟
+ فردا امتحان زبان فارسی :) :(
+ باز هم موهایم را کوتاه کردم :)))
+ هر چند دوره ی پاییز گذشته ولی "پاییز" از "حجت اشرف زاده" پیشنهاد می شود.
خوب کردی که رخ از آینه پنهان کردی هر پریشان نظری لایق دیدار تو نیست
صائب
+ امتحانات فردا شروع می شود...